جدول جو
جدول جو

معنی چک زئن - جستجوی لغت در جدول جو

چک زئن
دست زدن
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از چک زدن
تصویر چک زدن
سیلی زدن، ضربه ای با کف دست و انگشتان به صورت کسی زدن، توگوشی زدن، کشیده زدن، لت زدن، تپانچه زدن، کاز زدن، سرچنگ زدن، صفعه زدن، صفع
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پک زدن
تصویر پک زدن
دود سیگار یا قلیان یا چپق را با نفس به دهان کشیدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سک زدن
تصویر سک زدن
سیخ زدن، تکان دادن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از چپ زدن
تصویر چپ زدن
به راه چپ رفتن، به سمت چپ رفتن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از لک زدن
تصویر لک زدن
لک برداشتن میوه یا چیز دیگر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از فک زدن
تصویر فک زدن
کنایه از پر چانگی کردن
فرهنگ فارسی عمید
(شُ دَ)
کشیده زدن. سیلی زدن. تپانچه زدن. صفع. ذح ّ. با کف دست ضربۀ سخت به صورت کسی نواختن. و رجوع به چک شود، پاک کردن خرمن گندم کوفته از کاه بوسیلۀ چک. چارشاخ زدن. (در اصطلاح اهالی فیض آباد محولات بخش تربت حیدریه). و رجوع به چک شود
لغت نامه دهخدا
(دَ)
چنپاتمه زدن. چندک زدن. بچک نشستن. برسردو پای نشستن:
چو آنجا رسی زن در آن آب چک
که گرددنمک از گذارش سبک.
جامی (از فرهنگ رشیدی).
به دو زانو دمی که بنشیند
همچو اروانه ایست کو زده چک.
میلی (از فرهنگ رشیدی).
رجوع به چک و چوک شود
لغت نامه دهخدا
لک زدن میوه. لک برداشتن میوه بر اثر رسیدن و پخته شدن قسمتی از میوه برنگ دیگر درآمدن، یا لک زدن دل کسی برای چیزی. بشدت خواستار آن بودن سخت مشتاق آن بودن: دلم برایش لک میزند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سک زدن
تصویر سک زدن
راندن چارپا به وسیله سک، تحریک کردن اغوا نمودن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مک زدن
تصویر مک زدن
مکیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از چک زدن
تصویر چک زدن
سیلی زدن
فرهنگ لغت هوشیار
فلزی (مانند زر مسی آهن) را چکش کاری کردن، یا چکش زدن برای کسی. ویرا سیاست کردن بد گویی کردن از او
فرهنگ لغت هوشیار
یک بار دود سیگار وغلیان و چپق وچیزی بدهان و گلو در کشیدن یک بار دود دادن سیگار و چپق و قلیان و غیره کشیدن دود کشیدن با نفس عمیق سیگار را کشیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از چوک زدن
تصویر چوک زدن
زانو زدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دک زدن
تصویر دک زدن
گدایی کردن کدیه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از چک زدن
تصویر چک زدن
((چُ. زَ دَ))
چنباتمه زدن، چندک زدن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از چک زدن
تصویر چک زدن
((چَ. زَ دَ))
سیلی زدن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تک زدن
تصویر تک زدن
دست بر کنار تخته نرد که کعبتین درست بنشیند، هر قسم زدن (عموماً)
فرهنگ فارسی معین
تصویری از چپ زدن
تصویر چپ زدن
((چَ زَ دَ))
از راه دیگر رفتن، راه را کج کردن، تندروی در عقاید سیاسی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از سک زدن
تصویر سک زدن
((سُ زَ دَ))
راندن چارپا به وسیله سک، مجازاً، تحریک کردن، اغوا نمودن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از لک زدن
تصویر لک زدن
((~. زَ دَ))
به سختی در آرزوی چیزی بودن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از چکش زدن
تصویر چکش زدن
Hammer
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از چکش زدن
تصویر چکش زدن
marteler
دیکشنری فارسی به فرانسوی
چوب زدن، به حراج گذاشتن
فرهنگ گویش مازندرانی
سیلی زدن
فرهنگ گویش مازندرانی
تصویری از چکش زدن
تصویر چکش زدن
молотить
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از چکش زدن
تصویر چکش زدن
hämmern
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از چکش زدن
تصویر چکش زدن
бити
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از چکش زدن
تصویر چکش زدن
młotkować
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از چکش زدن
تصویر چکش زدن
锤打
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از چکش زدن
تصویر چکش زدن
martelar
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از چکش زدن
تصویر چکش زدن
martellare
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از چکش زدن
تصویر چکش زدن
martillar
دیکشنری فارسی به اسپانیایی